|
||||||
Monday, November 29, 2004
»
گزارش مراسم کوچه گردان عاشق (2) آري من و تو آمديم و در سالن جمع شديم و قطره قطره هامان شبيه دريا شد.من و تو آمديم تا شايد باور كنيم ميتوان به گونه اي ديگر بود.آمديم تا شايد اينجا نم نم عشقي باشد تا چشمهايمان را در اين شب هزاران ياد شستشو دهيم. در ابتدا فيلم جمعيت پخش شد كه نمي دانم درد نهفته در آن را چگونه ديدي و آيا ميتواني به ديدن بسنده كني؟ آيا ميتواني ضجه آن زن را از درد جانكاه زنده بودن ببيني و ... و بعد خانم رحيمي بيانيه جمعيت را كه به مناسبت روزجهانی غذا صادر شده بود براي حضار خواند(غذا اين نخستين نياز و حق هر آدمي .ديگر گويا فرصت انديشيدن به نياز هاي والاي انساني نيست. گويا ما نزول كرده ايم.ما نزول كرده ايم از آن روز كه ديگر به فكر ديگران نبوديم و ذهنمان لبريز از دو روزه زندگي خويش شدو از آن روز فراموش شدگان ديار ما در غم غذا ماندند .غذايي نه از جنس طعامهاي الوان سر ميز كه از جنس ناني بر سفره اي كوچك.از جنس قوتي لا يموت.آري آنان در غم غذا ماندند و ما فراموش كرديم "خدا را خدا را" را .فراموش كرديم "مبادا گاهي سير و گاهي گرسنه" را) خانم رحيمي خواند و ما را با هزاران گلشاد ناشاد اين شهر آشنا كرد و از ما پرسيد كه چرا مادراينان نامشان را گلشاد نهاده است آنها كه چون گلي پژمرده اند. و از قيمت سنجاب پرسيد و از قيمت خون دختري تنها در گود عربها. دختري كه روزي مثل من ,مثل تو آرزوهاي رنگي داشته و حالا... او از گرسنگي خواند.گرسنگي كودكاني در اتيوپي.بنگلادش و... او خواند و خواند و مارا در ترديد رفتن و ماندن رها كرد: بمانيم و حداقل در گوشه اي از ذهنمان به اين مسئله فكر كنيم و يا برويم و مانند ديكران پنج روزه عمر را دريابيم. پس از آن نوبت آقاي عباسي بود تا بيانيه جمعيت را به مناسبت پنجمين مراسم كوچه گردان عاشق بخوانند: و چه زيبا افشاي عشق كرد :"اين يك جمعيت خيريه نيست جمعيت عشق است" و اين عشق كاشته دست باغبانان كوچك و به ظاهر بيمار از بيمارستان علي اصغر است. او خواند و خواست كه خدا را براي روزمرگيهاي خود نخوانيم .خداي خود را عزيز ببينيم و رفيع .نه وسيله اي براي برآوردن حاجتهاي حقيرمان. او خواند و من و تو زخم سوختن و پرپر شدن عزيزانش مهراوه و سجاد را در صدايش شنيديم. ما حنجره اي زخمي ,چشماني ابري و چهره اي مه گرفته را ديديم. و بعد... استاد ميمندي نژاد چنان گرم,چنان ملتهب از مهر با ما از عشق و علي سخن گفت كه من نمي خواهم ...نميتوانم كلام مهرآگين و مهر آهنگ او را با يادي مانده از دستنوشته هاي خويش بيالايم. استاد ميمندي نژاد همو كه دستانمان را به هم سپرد به نشان وحدت ,به نشان ماندن در راه به پشت گرمي هم.دستانمان را به هم سپرد تا بدانيم "يدالله مع الجماعه" تا بدانيم دين علي دين غارنشيني نيست.تا بدانيم من و تو هر يك پيامبري هستيم از جانب خدا به رسالت مهر... و آنگاه كه نداي آسماني اللهم لك لبيك... در سالن پيچيد سقف سالن چه پايين بود من و تو چه بالا بوديم.چه رفيع بوديم :چشم در چشم ماه. ××××××××××××××××××××××× گاه رفتن كه شد من ماندم با كدامين كاروان كوچه گرد راهي شوم.به كدامين كوچه’ گردگرفته’ اين ديار بروم: بچه هاي دانشگاه شهيد بهشتي! اين پاهاي من است لطفا آنها را با خود به شوش ببريد.براي آن پيرمرد تنها مانده در بستر كه توان راه رفتن ندارد.براي آن دختر كه به جرم زمينگيري در درياي مرگ رها شده است . خواهر خوب من در ميدان جليلي تو كه چشمان زيبايت قرباني خشونتي كور ، خشونتي از جنس جاهليت شد. تورا غم مباد اين چشمان من آنها را برايت ميفرستم. اي عزيز من در شادآباد.اي كه شادي و شور از زندگيت رخت بربسته لبهاي من از آن تو براي نشاندن لحظه اي لبخند بر لبت، بچه هاي الزهرا برايت خواهند آورد. و اين دستان خالي من لطفا آنها را با دانشجويان اميركبير و علم و صنعت روانه كنيد.اين دستان خالي را براي كودكان پاك پاكدشت ،براي كودكان كوره راههاي كوره پزخانه ببريد.آنها كه درد از هر روزني وارد وجودشان ميشود .آنان كه رنگارنگي كاغذهاي رنگي هيچگاه دنياي كوچكشان را شاد نكرده است.آنان كه غم نان فرسودشان به كودكي .زنده به گور در عصر ما يعني كودكان كوره.و خداوند در روز موعود از ما خواهد پرسيد به كدامين گناه كودكي اينان را كشتيم. دستان خالي من از آن تو شرمندگي دستان مرا بپذير. بياييد اين قلب من ... نه توانايي اين همه بخشش در من نيست. پس خويش را و حقارت تن خويش را راهي ميكنم تا فقط نظاره كر باشد كه در اين شبان خفته شهرم چه ميگذرد. عازم مولوي ميشوم با تو خواهر و برادر خوبم!در پي ديدن ، به ذهن سپردن و شايد گامي در راه نهادن.اولين مقصد ما شايد كوچه معروفخاني باشد همانجا كه به قول همسفري:"نه مشهور و نه" معروف" است ندارد خانه ها " خاني" ندارد دستها جاني ندارد سفره ها ناني"(1) كوچه هاي باريك و تنهايي و سكوت و كيسه هايي بر دوش به ياد آن ابرمرد مهر گسترمان ،همو كه هنوز زخمي شمشير است, همو كه هنوز كوچه گرد كوچه هاي گرد گرفته ماست. به در خانه تو مادرم آمديم كه با تنهايي فرزندانت آبرومندي را مرور مي كردي به در خانه تو پيرمرد , پدر خوبم آمديم و تو گرم پذيرفتيمان ونميدانم چرا با ما، اين غريبگان تازه آشنا، از تنهاييت گفتي . شايد خواستي درس همدرديمان بياموزي . از پشت آن عينك غبار گرفته غم چشمان غمزده ات و تنهاييت را درچشمان ما سراندي . به در خانه تو خواهرم آمديم با آن لبخند معصوم پاكت با آن نجابت سرشارت. و تو را سوگند ميدهم به قدرت قدر نماي اين شب: مگذار ما به گناه آلودگي تو چونان" مهراوه " دچار شويم...مگذار فردا روز آه كشيدن ما از غرق شدن تو باشد. و ما به در خانه تو پدرمان آمديم تو كه خالي دستانت , يعني بچه ها زودتر بخوابيد تا شرم در چشمان پدر خانه نكند. و ما به در خانه... و هزاران خانه ديگر كه منتظر بودند و ما جزبار شرمندگي چيزي بر دوش نداشتيم .چقدر درد در اين كوچه ها كاشته اند. "عجب تا رو عجب سرد است به دل گفتم يقينا ليله’ قدر است" (1) و چنان سردي و تاري شب بر دلمان نشست كه نتوانستيم به چيزي يا كسي جزتو فكركنيم . علي جان كجايي؟ "علي امشب نمي آيد؟ در و ديوار مي پرسند. اگر او هم نمي آيد واي بر دلها چه بايد كرد در اين ظلمت در اين تاريك بي نور و شب محنت" (1) ××××××××××××××××××××××× كيسه ها كه تمام ميشود با هم طبق وعده اي كه داشتيم راهي فرهنگسراي كوثر ميشويم.گروهي قبل ما رسيده اند و تا رسيدن بقيه مشغول صحبت ميشويم : " من كودكي ديدم كه رويش زرد بود و قدش خم من خانه اي ديدم خفته در بستر مرگ من كوچه اي ديدم سراسر گرسنگي، سراسر ظلمت" و كنون تصوير ذهني همه يكي بود .مشترك بود درد در ديده هايمان. و چه خوش ناليد يكي از آن ميان :اي پاك كه جز تو خدايي نيست ما را از اين آتش جانسوز نجات بده " چه خوش ميخواند آن مسكين مضطر گشته تنها چه يارب يا ربي دارد" (1) و ما نيز با او خوانديم هر يك خداي خويش را ، خدايي كه در همين نزديكي در دلهاي شكسته خوبان شهرمان جا دارد.خوانديم تو را به هزار نام زيبايت اي كبير جوشن كبير كه تمام ميشود ديگر گروه همراه استاد ميمندي نژاد نيز رسيده اند. و استاد مي آغازد مناجات با خدا را و ما نيز با او. صداي گريه، صداي سكوت،صداي استغاثه... خداي ما قصور كرديم ما گفتيم بلي اما در خم كوچه دنيا خانواده تو، عزيزان تو را فراموش كرديم ما مانديم و اين بار امانت عشق ما مانديم در راه تو گفتي :"وستغينوا بالصبر و الصلوه "(سوره بقره آيه 45) تو گفتي به صبر و نماز از من ياري جوييد و من در همين نزديكيم پروردگارا ! نه صبري داريم و نه نمازي ،چمدانمان خاليست.خالي رانده از هر طرف به تو پناه مي آوريم. از گناه فراموش كردن عزيزانت در گوشه گوشه اين زمين، نادم، به سوي تو باز ميگرديم. به ياد آوري آن روز كه بلي گفتيم و عهد كرديم خليفه ات باشيم بر زمين و به ياد آوري اينكه ما بندگانيم بر آستان مرحمت تو سر به سجده نهاديم و بعد دست در دست هم ايستاديم تا بياموزيم خداوند بندگاني آماده و ايستاده به جهاد را دوست تر ميدارد. استاد! شما سوگندمان دادي كه اگر مرد رهيم برخيزيم وما برخاستيم به اميد بودن برخاستيم تا جا نمانيم از قافله عشق برخاستيم به اميد آنكه علي ياريمان كند... ××××××××××××××××××××× نزديك اذان سحري خورديم و نماز صبحي و... سپيده كه زد هر يك راهي شديم به سويي(خانه هايمان،خوابگاههايمان و هر مامن امن ديگر) اما اي كاش امشب فراموشمان نشود اي كاش كودكاني كه در شب قدر طعم شيرين محبت را از دستانمان چشيدند فراموشمان نشود. اي كاش دستهايي كه فشرديم و عهدهايي كه بستيم اي كاش "قالو بلي" فراموشمان نشود .اي كاش آيين كوچه گردان عادت نشودعادتي از جنس كاهلي , از جنس تكرار بيهوده و باطل و تو عزيز ! امروز كه درد را ديدي و ازدرك عمقش در ماندي ياعلي بگو باقيش با او منتظرت هستيم جمعه ها دروسعت سبز دعا 1) شعر از سید هادی مینوفام Tuesday, November 16, 2004
»
گزارشی از شب کوچه گردان
ديگر كوچه گردان براي برخي از ما سنت شده است.اي كاش عادت نشودعادتي از جنس كاهلي , از جنس تكرار بيهوده و باطل. امسال نيز جمعي رو به سوي عشق همت گماردن تا احيا كنند آئين ابرمرد مهر علي را(هر چند وسعت قلبشان و دستانشان به عظمت او نيست اما لا يكلف الله نفسا الا وسعها ).جمعي كوچك كه چون هر سال بار مشكلات اين طرح را به دوش گرفتند به اميد آنكه در ميانه راه من و تو نيز به آنان بپيونديم و ياريشان كنيم (بسان ياري هارون بر موسي) اگر روزهاي اول ماه رمضان به آنان سر ميزدي چهره هايي رنگ پريده را ميديدي كه تا ساعتها پس از اذان مغرب (آن هنگام كه بسياري افطار كرده و پاي تلويزيون نشسته اند) همچنان روزه نگشوده مشغولند:آدرس منزل محرومين را بررسي ميكنند, براي مرسم معارفه دانشگاهها پوستر و بروشور تهيه ميكنندو... ديگر آنكه به فكر پر كردن كيسه ها لحظه اي آ رام ندارند:آيا امسال نيز مردم از رزق حلال سفره هاشان كودكان يتيم را سهيم خواهند كرد؟ آيا در پركردن كيسه ها از شيريني شكر و خرمي خرما ما را ياري خواهند داد؟ آري اگر آن روزها به آنان سر زده بودي اميد و استواري در راهي كه آغازيده بودندرا در چهره هايشان ميديدي.آن جمع لطيف بيمارستان علي اصغر را ميديدي كه هنوز علشقند و آرزو ميكردي اي كاش تو نيز آن روز ها با آنان به ملاقات خدا رفته بودي. ×××××××××××××××××× هر چه شب 21 نزديك تر ميشد به تعداد دستاني كه به ياري آمده بودند افزوده ميشدتا جايي كه وقتي تو به آنان ميپيوندي خود را در ميان طايفه مهر احساس ميكني و تو چقدر تعجب كردي از اين همه انرژي و توان كار كردن كه در اينان بود. هيچ كس از بلند كردن بار سنگيني ابا نداشت و نمي خواست آن را به ديگري محول كند.دوستي ها گرم بود گرم گرم. و لحظه هاي افطار كه اين جمع در كنار هم پاي سفره ساده اي افطار ميكردند و خاطره اي قشنگ به جمع خاطراتش مي افزود توميديدي رنگها را كه چگونه با هم يكرنگ شده بودند . آري آنجا در آن خانه قديمي تو معني مبرا از رنگ بودن و به يكديگر مهر ورزيدن را آموختي در ان خانه كه اگر زبان داشت به تو ميگفت چه روزهاي زيبايي را ديده و چه فخري ميفروخت به خانه هاي همسايه كه گرچه بلندتر بودند و جوانتر و شايد به چهره زيبا تر اما هيچ يك چونان او طعم عشق را نچشيده بودند و هيچ كدام صداي پاي علي را بر حياط و ايوان خويش نشنيده بودند (خوش به حال سنگ و آجر اين خانه كه تو را احساس ميكنند مرد مهرورز ما) ××××××××××××××××××× بالاخره موعد مقرر فرا رسيد شب 21 رمضان سال ....(نميدانم .نميدانم چندين سال يا چند سال پس از شهادت علي (عليه السلام).اصلا همين امسال, همين امشب است كه فرق مولا شكافته ميشود .ميشنوي ؟ اين صداي چكاچك شمشيرهاست هنوز قصد مولا دارند . مولايي كه هر سال فرقش شكافته ميشود و هر بار با شمشيرهايي آخته تر :شمشير جهل ,بدعت,بت سازي و بت پرستي و...) بچه ها از دانشگاههاي مختلف خود را به فرهنگسرا رساندند تا جمعي را تشكيل دهند در اعتراض به هر چه كه از جنس ظلمت و جهل و فقر است... نویسنده :آذر کیوان Thursday, November 11, 2004
»
گزارشي از برگزاري مراسم كوچه گردان عاشق در سال 83( در حال تكميل) برنامه كوچه گردان عاشق در سال 83 در روز پنج شنيه 14 آبان 1383 در فرهنگسراي بهمن برگزار گرديد. در حدود 700 نفر در اين برنامه حضور داشتند كه حدود 500 نفر را دانش جويان ، 50 نفر اساتيد و 150 نفر از نيروهاي مردمي در اين مراسم حضور داشتند. توزيع مايحتاج : تعداد كل كيسه هاي مايحتاج توزيع شده تا كنون حدود 1200 كيسه مي باشد ، كه از اين تعداد حدود 600 كيسه در برنامه شب 14 آبان توسط شركت كنندگان توزيع شد ، حدود 100 كيسه در برنامه 16 آبان در ورامين و ساير آنها توسط رابطين جمعيت در محله هاي شناسايي شده توزيع شد. مايحتاج توزيع شده براي هر خانواده شامل 5 كيلو گرم برنج ، 1 كيلوگرم گوشت يا 1 عدد مرغ ، 2 كيلو گرم روغن ، 1 كيلو گرم قند ، 1 كيلو گرم تن ماهي ، 2 بسته ماكاروني ، 2 عدد تن ماهي و 1 كيلو گرم پنير بود. لازم به ذكر است برنامه توزيع مايحتاج تا پايان ماه رمضان و پس از آن طي برنامه هاي هفتگي جمعيت كه در خانه خانواده هاي محروم برگزار مي گردد ادامه خواهد داشت. كمك هاي جمع آوري شده مجموع كمكهاي اوليه جمع آوري شده در حدود 100 ميليون ريال مي باشد. گزارش كاملي از ميزان كمكهاي جمع آوري از هر يك از دانشگاه هاي شركت كننده در طرح و همچنين از سوي شركتهاي و افراد خير در دست تهيه است كه به محض تكميل در همين قسمت قرار مي گيرد. انعكاس در رسانه ها برخي از رسانه هايي كه اين طرح را تحت پوشش خود قرار دادند عبارتند از : - شبكه اول سيما (خير ساعت 14 روز 16 آبان) - شبكه سوم سيما ( خبر ساعت 22 روز 16 آبان) - شبكه چهارم سيما ( خبر ساعت 20 روز 16 آبان) - شبكه خبر سيما - شبكه سراسري صدا - شبكه جوان - شبكه تهران - روزنامه ايران روز 10 آبان 83 صفحه ايران جوان - روزنامه همشهري روز شنبه 16 آبان - روزنامه دنياي اقتصاد - روزنامه جوان - خبرگزاري ايسنا بخش صنفي دانشجويي Sunday, November 07, 2004
»
بیانیه ی جمعیت امام علی در پنجمین سالگرد آئین کوچه گردان عاشق روزی روزگاری بود در شب قدر همچون امشب جمع دانشجویی در نمازخانه ی یک بیمارستان سرطانی تصمیم می گیرند تا آغازگر حرکتی باشند در ادامه راه و سیره ی عمل آن حضرت با تمام خصائصش. آن جمع آنقدر از عشق شنیده بودند و آنقدر از ایثار و فداکاری چند کودک به ظاهر بیمار در آن غرفه غرفه ی بیمارستانها دیده بودند که عزم خود را جزم کردند تا در قالب جمعیتی دانشجویی این عشق و این شیوه ی عمل را بسط دهند. در اولین حرکت در ماه مبارک رمضان ، در شب قدر که اندازه ی هزاران ماه دیگر وظیفه بر ما سنگین است ، چند کیسه در حد توان چند دانشجو فراهم کردند و به در چند خانواده ی محرومی که در جای جای کوچه ها به چشم می خوردند بردند. خلوت کوچه ها ، صدای پای تنهایی، غربت و حس خاصی که این چند دانشجو داشتند کاملا آنها را تحت تاثیر قرار داده بود. شاید تا بحال شب قدری چون آن شب نداشتند. مفهوم برکتی که مسیح و همه ی پیامبران هم به آن اشاره داشتند را به غیر می دیدند. از چند پول جیبی تا به امروز که جمع کثیری از کیسه ها نه فقط در شبهای قدر بلکه در همه ی هفته های سال جمع شده است . آن جمع کوچک دانشجویی در چند سال اخیر ناگهان درگیر معضلات کثیری شدند. کودکان کار و فراری _ کودکان معلول _ کودکان سرطانی _ وضعیت بهداشت و درمان. اعتیاد که در جامعه ی ما پیر و جوان را اسیر خود کرده است ، آمار طلاق ، خودکشی ، مرگ زود بهنگام و ... شب قدر سال بعد آئین کوچه گردان عاشق اعلان همگانی شد ، دانشجویان بیشتری آمدند. آن سال و هر سال گفته ایم " خدایا خداوندا ، به حق همین شب قدر که دیگر شاهد خانه ی محرومی نباشیم و هر سال دریغ از سال گذشته حیران در کوچه و پس کوچه های شهر ، حس فقر و تنگدستی را بیشتر و بیشتر لمس می کنیم . این یک جمعیت خیریه نیست این یک جمعیت عشق است جمعی در تنهایی و در غربت چند قرن ، تنهایی از جنس تنهایی علی. افراد این جمع در تمامی قدمهای کوچک خود هیچوقت احساس نکرده اند که کار خیری را انجام می دهند چرا که در این شرایط وظیفه ی خود دانسته و بر این وظیفه ی خود مصر اند و از تمامی اشخاصی که خود را نام آدمی نهاده اند نیز درخواست دارد تا سنگینی وظیفه ی الهی و رسالت بشری خود را بدانند. اگر امروز آئینی چون آئین کوچه گردان عاشق مطرح می شود که تمامی مردم از آن استقبال می کنند این یک شروع است شروعی در جای جای زندگی . شروع در جستجویی عاشقانه . جمعی که در جستجوی گم شده ی خویشند. در تک تک خانه هایی که امشب در آنها قدم خواهید گذاشت. توشه ای از مهر و محبت را نثار آنها خواهید کرد، همه در جستجوی عشق هستیم و در جستجوی مرهم زخم بزرگی که قلب اجتماع ما را نشانه گرفته است. در جستجوی مرهم زخمهایی که بر برادر و خواهرمان نشسته است . در تک تک این خانه ها که امروز به بهانه ی فقر در آنها قدم خواهیم گذاشت ، زخمهای بزرگتری چون اعتیاد ، فرار از خانه، کودک آزاری ، عدم تحصیل ، بی فرهنگی و هزار هزار دیگر موج می زند. اگز وظیفه ی دیروز آن بوده که توشه ای مایحتاج غذایی برایشان برده شود امروز دیگر وظیفه خیلی سنگین است . درمان سرطان باید کرد سرطانی که بیش از نیمی از کشورمان را پوشانده !!! دانشجویان و مردمان عزیز ، ما امروز در این نقطه ی درد به نظاره نشسته ایم و دعایمان دیگر رنگ خودخواهی و روزمرگی نیست. دیگر ، ما خدا رابه خاطر گناهان کوچکمان نمی خواهیم بلکه به خاطر این گناه می خواهیم که چرا؟ چرا ؟ سجاد عزیز که زمانی در یک شب قدر همچون همین شبی از پسران خانه ی سبز که در کنار ما بود ، امروز باید خبر خودکشی اش را بشنویم ؟ به خاطر این گناه که چرا و چرا ، در شب قدری به این حرمت هزاران برادر و خواهر مسلمان ما در کوچه پس کوچهای شهر سر گرسنگی بر بستر می گذارند. چرا برادر من ! مهرآور عزیز یکی از کودکان خانه ی سبز که روزگاری به بهانه ی تعلیم درس با او بودم امروز باید در اثر بی توجهی در خیابانها ، به فحشا افتاده باشد. به خاطر این گناه خدا را می خوانیم که چرا باید شاهد خفاش شبها و بیجی ها یی باشیم که در این جو به وجود آمده اند. امشب در آستانه ی شب قدری دیگر هستیم و خدا می داند شبهای قدر سالهای بعد به چه دلیل باید خدا را بخوانیم. و یا اصلا شب قدری برایمان خواهد ماند یا نه؟ بیائید ، بیائید تا دست در ست هم آئین کوچه گردان را آئین سنتی این مرز و بوم بدانیم . بیائید و بدانید که در این شب شما فقط یک کیسه به خانه ها نمی برید بلکه این فقط بهانه ای است تا شما برادر و خواهر دینی و ملی گمشده ی خویش را بیابید. بیائید تا به حرمت همین شب قدر آستینهارا بالا زنیم و دیگر خواهر و برادرانمان را فراموش نکینم. شهر خالی است زعشاق امشب شب شهادت آن حضرت است مولای عشق مولایی که با فرق خون آلود و ضربت خورده هم ، تمام توجه و نگرانیشان به کودکانی بود که بعد از ایشان منتظرش خواهند بود. امشب آن کودکان کوفه در کوچه های دیارمان همچنان منتظرند. انتظار کسی که بیاید و دست نوازش آن حضرت را به ارمغان بیارود انتظار دستان مهربان و برادری گم شده. امشب در پنجمین سالگرد آئین کوچه گردان عاشق هستیم ، آئینی که به همت چند دانشجو در ادامه کلاس درس استادی بوجود آمد که در لحظه لحظه ی زندگی اش دغدغه ی عشق به دیگران بوده است. اینکه دانشجویان این زمان ، مبادا در کوره راه زندگی و در روزمرگیها بمانند. مبادا دچار فقر نه فقر مالی که فقر ایمان شوند. استادی که می گفت یکی از اسامی اعظم خدا عشق است ، وقتی که بر دلت نشست و ذکرت شد ، آتشت می زند و در این نقطه ی درد پشتت را می شکند. و تا لحظه ای که به قربانگاه عشق در نیائی رهایت نمی کند بیائید تا ذکر عشقمان را پیدا کنیم . بیائید تا با لبیکی دیگر ، احرام بیندیم و دور کعبه ی عشق طواف کنیم و بدانیم که شاید دیگر فرصتی نباشد ، شاید فردا هم دیر باشد بیائید تا قدر همه ی شبهایمان را چون شب قدر بدانیم . بیائید تا باز هم از خدا امشب بخواهیم خدایا خداوندا ! تو را قسم می دهیم به حرمت همین شب ، که دیگر شاهد خانه ی محرومی نباشیم . ما رابس باشد که تو گفتار ما بشنوی و اندیشه ی ما بدانی!!! دعایی که در پایان بیانیه قرائت شد: خدایا ، رحمت و رافت خاص خود را بر ما نازل فرماو ما را در این ماهمبارک مورد بخشش و عنایتت قرار ده. پروردگارا مسیر زندگی ما را در جانب توحید و عبودیتت تعیین فرماو ما را از پیروان واقعی ابراهیم و آل ابراهیم و محمد و آل محمد قرار ده و همانگونه که برکت خویش را بر ایشان فرستادی ، بر این خوان نعمت ، برکت عنایت فرما. خداوندا این روزی را ، پاک و طیب قرار ده و آن رادر این لیالی قدر باعث گشایش و تغییر و ضعیت و ارتقاء مادی و معنوی کسانی قرار ده که هم اکنون در کلبه های تاریک خویش چشم انتظار کور سویی امید بخشند. خداوندا ، ما را از یاد خودت و از یاد خلق خودت به ویژه محرومان و در ضعق افتادگان غافل مگردان و به ما توقیق گامنهادن بر طریق پر مهر مولایمان علی عطا گردان و عنایت ایشان را در این حرکت بر ما متوجه گردان . خدایا ، فقر ، گرسنگی ، فساد و دنج را که وعده های شیطان است از برادران وخواهران ما دور کن و ما را به سوی رحمت و مغفرتت فراخوان . پروردگارا ، ما را شرمندهی نیازمندان و محرومان جامعه نفرما آمین یا رب العالمین Saturday, November 06, 2004
»
آخرین اخبار و گزارشها
برای اطلاع یافتن از آخرین اخبار و گزارشهای اجرای طرح کوچه گردان می توانیدبه سایت کوچه گردان مراجعه کنید. |
آرشيو
تعداد بازديد کننده
لينکهاي مرتبط با جمعيت امام علي
در حالت مستی - گزید ای از سخنان شارمین میمندی نژاد
|
|||||
|